روایت های الاحقر

نوشته هایی از این حقیرترین که ان شاءالله مفید فایده باشد برای دنیا و آخرتمان

روایت های الاحقر

نوشته هایی از این حقیرترین که ان شاءالله مفید فایده باشد برای دنیا و آخرتمان

یامبر اکرم (ص) در حدیثی گهربار ‌فرمودند: «قیّد العلم بالکتابه»؛ یعنی علم را با نوشتن به زنجیر بکشید یا به عبارت دیگر در اختیار بگیرید. لذا حقیر که مدتی است یادداشت می کنم نکاتی را که می شنوم در مساجد و حرم های مطهر و از کتاب و...؛ تصمیم گرفته ام در اینجا منتشر کنم ان شاءالله، شاید باقیات الصالحاتی باشد برایم تا خداوند متعال چگونه قضاوت کند.

  • ۰
  • ۰

شستشوی دل

این روزها دسته ها و هیئات عزاداری همچنان مشغولند به عزاداری سید و سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
رسمی است که هر روز عصر در ایام محرم دسته عزاداری از درب مسجد روستا حرکت کرده به درب منازلی که از پیش تعیین شده می روند و زیارت عاشورایی می خوانند.

یکی از عصرها نیز به منزل پدری ما می آیند. آن روز در حال رفت وروب و شستشوی اطراف منزل برای استقبال از عزاداران حسینی بودیم.
یکی از اهالی یاحال روستا که از آنجا عبور می کرد، گفت: کاش همانگونه که کوچه و اطراف منزل را سالی حداقل یکبار برای عزاداران حسینی شستشو می دهیم دلمان را نیز هرسال حداقل یکبار شستشو می دادیم و هرچه رذالت و کثاقت و حسادت و... بود بیرون می ریختیم.

دیدم حرف خیلی زیبایی زد و از ته دل آرزو کردم که اینگونه باشم و اینگونه باشیم ان شاءالله.

پ ن: پدر م در سال 1382 به رحمت خدا رفته است، برای شادی روحش الفاتحه مع الصلوات.
پ ن2: روستای آبا و اجدادی ما روستایی است به نام باقرآباد از بخش بن رود استان اصفهان.

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

خانم مهناز افشار فرموده اند که «عادت کرده ایم مشکلاتمون را پشت تمسخر دیگران پنهان کنیم»؛ خوب راست گفته اند نباید پنهان کنیم.

ضمنا ایشان نفرموده اند چرا تابحال یاد مشکلات مردم نبوده اند و بگویند عامل این مشکلات کیست؟

چرا حالا که یک خنده ای به ترامپ شد به ایشان برخورد و شاکی شدند که مشکلات پشت مسخره کردن ترامپ پنهان شد!؟

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

عراقی ها در 28مرداد 1360 عملیات گسترئه ای را به خط رضایی ها که پس از عملیات 21خرداد 1360 در منطقه دارخوین شکل گرفته بود انجام دهند.

ساعت 5 بعدازظهر اولین تحرکات زرهی دشمن در جناح خط کفیشه شروع شد یک تیم قبراق از داخل کانال آب، به طرف دشمن حرکت کردند. نظر حسین این بود که تحرکات و جابجایی دشمن در این محور به منظور فریب ماست ولی باید احتیاط کامل صورت می گرفت. قبل از حرکت بچه ها، حسین در پشت خاکریز خط کفیشه نیروها را توجیه کرد:

خوب گوش کنید؛ حمله اصلی عراقی ها از خط رضایی هاست. آنها ناچار خود را سه چهار کیلومتر به طرف شمال گسترش دهند تا ما را برای شکستن محاصره آبادان با مشکل روبرو کنند اما به نظر من اگر عراقی ها موفق شوند خط غربی ما را بشکنند و تا سلمانیه و یا انرژی اتمی پیش بیایند حتما در این نقطه هم خود را به رودخانه خواهند رسوند. آن وقت عملیات آزادسازی آبادان حداقل یکسال عقب خواهد افتاد. شما تا یک کیلومتری مواضع دشمن جلو برین و کمین کنید. مواظب باشین کسی اسیر نشه...

نیروهای تحت امر حسین در محور دارخوین با استفاده از مانور دور زدن دشمن از نهر شادگان در ساعات اول عملیات به پل قصبه رسیده، ضمن بستن عقبه لشکر 3 عراق، خود را به طرف شمال و جنوب گسترش می دهند و تا پل حفار پیشروی می کنند...


پ ن1: کاش این روحیه عملی کردن فرامین ولایت و نائب امام زمان(عج) همچنان در نیروهای مدعی حزب الله حداقل وجود داشت تا چنین مملکت گرفتار جنگ اقتصادی نشود.

پ ن2: متن برگرفته از کتاب «شور عاشقی» نوشته سیدعلی بنی لوحی

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

حرم امیرالمومنین علیه السلام خادمی داشته که پیه های شمع ها را جمع می کرده، قالب بندی و شمع درست می کرده است. یک روز بیتی شعر گفت:

شمع می سازم برایت یا امیرالمومنین(ع)                   قد این گلدسته هایت یا امیرالمومنین(ع)

شبی خواب دید امام علی علیه السلام را که ایشان فرمود: بواسطه این شعری که گفتی کنار فلان درخت برایت صله ای گذاشته ام. رفت آنجا را کند و کیسه اشرفی دستش آمد خرج کرد، قرض ها را پرداخت کرد و زندگی اش روبراه شد.

بعد از مدتی رفیق ایرانی اش که شاعر هم بود به نجف آمد، دید زندگی خادم خیلی عوض شده، سوال کرد که شغل پردرآمدی پیدا کرده ای یا ارثی به تو رسیده؟

شعر را خواند و گفت که این صله آقا امیرالمومنین علیه السلام است برای این شعر؛ رفیقش گفت این هم شد شعر.

نشست و 110 بیت شعر زیبا سرود با قافیه و وزن و فردای آن روز به امید صله ای فوق العاده به حرم رفت اما نتیجه ای نگرفت. گفت حتما آقا 10 به بعد می آیند، دوباره خواند و خبری نشد. گفت شاید آقا شیفت بعدازظهر تشریف می آورند، بعدازظهر آمد و خواند و بازهم فایده ای نداشت.

آمد نزدیک ضریح و آرام گفت: آقاجان همه چیز شما خوب است فقط شعرشناس خوبی نیستید و به خانه رفیقش برگشت.

شب آقا را خواب دید و امام به وی گفت: رفیق خادمت خالصاً لله شعر گفت اما شما برای صله و... شعر گفتی. حالا هم صله می دهم اما از طریق مهاراجه هندی. برو در فلان کاروانسرا و این مصرع را برایش بگو تا بیتش تکمیل شود.

رفت کاروانسرا را پیدا کرد و دید مهاراجه هندی قدم می زد و هی این بیت « به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند» را تکرا می کند. رفت جلو و مصرع دوم را خواند که « به آسمان رود و کار آفتاب کند».

مهاراجه خیلی خوشش آمد و او را در بغل گرفت و وقتی داستان را از او شنید، گفت: خیلی عالی، همین که این مصرع را حضرت تایید کرده اند برایم کافی است؛ من فقط هزینه برگشت را برداشته و بقیه ثروت را برمی گردانم.

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

مستانه و مغرور سخن می گوید       با قلدری و زور سخن می گوید

انگار ترامپ نیز پنداشته است           در هاله ای از نور سخن می گوید

شعر افشین علا

مستانه و مغرور سخن می گوید          با قلدری و زور سخن می گوید

چون مهر حسن نشسته او را بر دل    در هودجی از نور سخن می گوید

شعر نوشین اعلا

 

پ ن: هاله نور به داستان احمدی نژاد و هودج نور به خاطره حجت الاسلام حسن روحانی اشاره دارد.


  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

حاج آقا قرائتی می گفتند که فرق انسان باشخصیت با انسان بی شخصیت این است که برای انسان باشخصیت، آدمیزاد نیم متر ماتحت(باسن) خود را حرکت می دهد  و از زمین بلند می کند و برای انسان بی شخصیت این کار را نمی کند.

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

مرگ و وصیت

در روایت آمده است که انسان وقتی از خانه خارج می شود باید مثل کسی باشد که بسوی مرگ حرکت می کند و به خانه برنمی گردد(وصیت کرده، طلب حلالیت از زن و فرزندان و...).

وقتی ان شاءالله بسلامتی برگشت و وارد خانه می شود مانند کسی باشد که وارد بر قبر می شود.

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

ثوبان، غلام پیامبر(ص) گوشه ای نشسته و زانوی غم در بغل گرفته بود. پیامبر(ص) فرمودند که این چه حالی است؟

ثوبان گفت: داشتم فکر می کردم وقتی بمیرم با تفاوت رتبه ای که با شما دارم آخرت را چه کنم که همنشینی با شما را ندارم و دارم حسرت آخرت را می خورم.

این آیه نازل شد و بشارت همنشینی با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین داده شد به شرط اطاعت که « وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا»

  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

منبر و دامن

شیخی می گفت صحبت و منبرهای آخوندها، مثل دامن زن هاست هرچه کوتاه تر باشد جذابتر است.



پ ن: منبرک یعنی منبرهای کوتاه و شنیدنی و جذاب باید دنبال شود.
  • حسن حیدری باقرآبادی
  • ۰
  • ۰

پیغمبر اکرم(ص) بالای منبر از فضائل ازدواج سخن می گفتند که مردی بلند شد و گفت: ازدواج خوب است اما کار و خانه و... می خواهد.

پیامبر(ص) فرمودند که ازدواج عرضه می خواهد که تو نداری؟! و ادامه دادند: حاضری تو را با همین شرایط همسر بدهم.

پیامبر(ص) رو به خانم ها کرده، گفتند: حاضرید با مردی که نه خانه دارد و نه شغلی ازدواج کنید؟

یک خانمی گفت که من یک شتر دارم با آن برای مردمان آب بیاورد و زندگی را اداره کند.

خانم دیگری گفت که من چندتا گوسفند دارم که با شیر و پشم و... آنها می شود زندگی را اداره کرد.

خانم سومی گفت که من نخلستانی دارم که می تواند با کار در آنجا زندگی را بچرخاند.

پیامبر فرمودند که ای مرد! با کدامیک حاضری ازدواج کنی؟

مرد گفت که من دوست دارم سوار بر شتر شده، گوسفنرها را چرانده و به نخلستان ببرم.

زن ها هم قبول کردند و ازدواج شکل گرفت.

ازدواج در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنقدر آسان بوده است که خیلی کم می شنوید حد شرعی اجرا شده باشد.

  • حسن حیدری باقرآبادی